امیدسلطانی متولد شش مرداد هزاروسیصدوچهل وپنج،

بچه چهارمحال وبختیاریولی بزرگ شده ی تهران 

در نقاشی کشیدن مهارت بسیار خاصی داشت

همانطور که این مهارت به دخترش یاسمین نیز رسیده.

در سن هجده سالگی امید به جبهه های جنگ رفت تا از میهن خویش دفاع کنه. 

سالها گذشت امید برای ادامه تحصیل به ترکیه مهاجرت کرد.

خونه ای که امید توش زندگی میکرد،یک هفته طول کشید تا تمیزش کنه. 

اون برای تامین نیاز مالی به خوندن پرداخت،

با این حال امید از تحصیلات خودشغافل نشد

و تحصیلاتش رو در رشته مهندسی معماری ادامه داد.

امید مشغول به خوندن شد،صدای زیباش نظر خیلی ها رو به خودش جلب کرده بود

درهمین روزها بود که امید همسر خودش رو پیدا کرد،

قصه عشق امید به آرزو به گفته خیلیها مثل قصه عشق لیلی و مجنون بوده. 

طوریکه خود امید در کارت عروسیش نوشته بود"امید به آرزوی خود رسید"

اولین جرقه بزرگزندگی امید با آلبوم اولش شروع شد،

آهنگ باران اولین آهنگ امید بودبا شعر بسیار زیبای

رحمان شکوفه پور و آهنگ سازی کیومرث سلیم پور